علت اساسی اختلاف‌های مذموم بین جماعت‌های اسلامی چیست؟ و چگونه می‌توان از این مهلکه رهایی یافت؟ 

 ماهیت خلقت انسان از صلصال و حمإ مسنون است. آن‌گونه که خداوند در قرآن می‌فرماید: 

وَلَقَدْ خَلَقْنَا ٱلْإِنسَانَ مِن صَلْصَـالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (الحجر: ۲۶) «و ما انسان را از گِل خشکیده‌ی فراهم آمده از گِل تیره شده‌ی گندیده‌ایی بیافریدیم». 

وسپس آن را با نفخه‌ی الهی جان داده است که خداوند در آیه‌ی ۲۹ (سوره حجر) می‌فرماید: 

 «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» ﴿الحجر: ۲۹﴾. «پس آن‌گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلّق به خود در او دمیدم، در برابرش به سجده افتید». 

 در آیات (سوره حجر) خداوند به جنبه‌های مختلف وجود انسان اشاره می‌کند، که نشان می‌دهد در خلقت انسان عواملی متضاد درگیر هستند. جسم او از گل گندیده آفریده شده، اما همین گل گندیده امانت‌دار روح خداوند است. موجودی که جسم و روانش از بعد‌های متضادی تشکیل شده است، قطعا قابلیت‌های دوگانه‌ایی نیزدارد. 

 انسان می‌تواند به ندای فطرتش ڀاسخ گوید و راه کمال را در ڀیش گیرد. آن‌گونه که خداوند او را خلقت کرده است. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ «) ﴿التین: ۴﴾. و در این راه از روح خداوندیش وام گیرد. و یا برعکس روح خود را در منجلاب ڀستی اندازد. (ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ) ﴿التین: ۵﴾. 

 خداوند به ویژگی‌های مخلوقی که خلق کرده، آگاه است. انسان را با همه‌ی ضعف‌ها و توانمندی‌هایش می‌شناسد. قدرت تفکر و اراده‌ایی که خداوند به انسان عطا فرموده است، جامعه‌ی انسانی را از بقیه‌ی موجودات عالم متمایز می‌کند. خداوند با آگاهی از این موضوع، نه تنها اختلاف، تضاد و دوگانگی را در جامعه‌ی بشری نفی نمی‌کند، بلکه آن را از نشانه‌های قدرت الهی می‌داند. این آزمون بزرگی برای نوع انسان است. اما خداوند انسان را در این مسیر به حال خود‌‌‌ رها نکرده و از‌‌‌ همان آغاز چون کودکی، او را در مدرسه‌ی علم و عمل تعلیم داده است. خداوند می‌فرماید تنها کسانی که حق را کتمان نمی‌کنند و از دایره‌ی ایمان خارج نمی‌شوند، پیروز این میدان هستند. 

 (کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ). ﴿البقرة: ٢١٣﴾ 

 «مردمان یک دسته بودند. پس خداوند پیغمبران را برانگیخت تا بشارت دهند و بترسانند. و کتاب (آسمانی) که مشتمل بر حق بود و به سوی حقیقت دعوت می‌کرد، بر آنان نازل کرد تا در میان مردمان راجع بدانچه اختلاف می‌ورزیدند، داوری کند. و درکتاب تنها کسانی اختلاف ورزیدند که در دسترسشان قرار داده شده بود، و به دنبال دریافت دلائل روشن، از روی ستمگری و کینه‌توزی اختلاف نمودند. پس خداوند کسانی را که ایمان آورده بودند، با اجازه‌ی خویش به آن‌چه که حق بود و در آن اختلاف ورزیده بودند، رهنمون شد، و خداوند هر کسی را که بخواهد به راه راست رهنمود می‌نماید». 

 اینکه همه انسان‌ها آزمونی مشترک دارند، کمک بسیار بزرگی در بهتر و سالم‌تر، طی کردن مسیر برای انسان است. همزیستی مسالمت آمیز نوع بشر می‌تواند سلامت دنیا و آخرت انسان را تضمین کند. زندگی اجتماعی می‌تواند یک فرصت سازنده باشد. اما همین انسان می‌تواند این فرصت سازنده را به مهلکه‌ایی تبدیل کند که جان خود و هم‌نوعانش را به خطر اندازد. 

 (وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ). ﴿یونس: ١٩﴾ 

 «مردمان ملّت واحدی بیش نبودند. مردمان دو گروه شدند و با هم اختلاف پیدا کردند. اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود، درباره‌ی چیزی که در آن اختلاف دارند، داوری می‌شد». 

 سنت اختلاف نیز چون دیگر سنت‌های الهی بر این جهان حاکم است. استفاده‌ی بهینه از این سنت‌های الهی، انسان را در مسیر رشد و کمال قرار می‌دهد. خواست خداوند از انسان مغتنم شمردن این فرصت‌هاست. 

 (وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ). ﴿هود: ١١٨﴾

 «و اگر پروردگارت می‌خواست، همه مردم را یک امّت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار می‌داد؛ ولی آن‌ها همواره مختلفند...» 

 حال این سؤال مطرح است: چرا انسانی که باید دست یاری به سمت هم نوعان خود دراز کند تا به اهداف متعالی خودشان نزدیک شوند و این جهان موقت را به سرڀناهی امن تبدیل کنند، اهداف متعالی خود را فراموش کرده‌اند و این‌چنین دچار نزاع و کشمکش هستند؟ 

 *ریشه اصلی اختلاف‌های ویرانگر بین جماعت‌های اسلامی از کجا آب می‌خورد؟ 

 همانگونه که بیماری جسمی و روانی تحت تأثیرعوامل مختلف درونی و بیرونی است و عامل‌هایی ریشه‌ایی و از پایه می‌تواند آن را به‌وجود آورد، بیماری کشنده‌ی اختلاف مذموم بین جماعت‌های اسلامی نیز، ازعوامل متعددی تشکیل می‌گردد. 

 قبل از اینکه وارد بحث اختلاف‌های ریشه‌ایی بین امت اسلامی گردیم، لازم است بدانیم خالق حکیم در نظام خلقت مسأله‌ی اختلاف و تنوع را در کل مخلوقات جاری و ساری ساخته است. تنوع، تضاد و تشابه، در زمین و آسمان‌ها و هر آنچه بین آن دو است، به‌وضوح آشکار است. و انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست.. در شکل، رنگ و اندازه، استعداد و توان و ظرفیت متفاوتند. و این یک مسأله طبیعی است که همه آن را پذیرفته‌اند. 

 در نتیجه آنچه نیاز به مو‌شکافی و درمان دارد، اختلاف مذمومی است که مثل خوره به جان شریف انسانیت افتاده است و با دست خود تیشه به ریشه‌ی حقیقت وجودی انسانیت می‌زنند. جای تعجب اینجاست، مؤمنانی که در قالب گروه‌ها و جماعت‌های اسلامی فعالیت می‌کنند و مدعی ‌اند که به شورا معتقد هستند و مهم‌تر از همه قرآن کریم و سنت صحیح رسول الله صل الله علیه و سلم را نصب‌العین خود قرار داده‌اند، نیز به این بیماری مهلک دچار گشته‌اند! 

 همانگونه که بین کفار و مسلمانان جبهه‌ی حق و باطل تشکیل شده‌است، متأسفانه بین ما مسلمانان نیز شاهد چنین جبهه‌هایی هستیم. افکار و آراء خود را حق مطلق و آراء گروه‌های مقابل را به یقین باطل می‌دانیم. به‌صورت حق به جانب و مقدس مآبانه با قلم، زبان و امکانات رسانه‌ای دیگر در پی تخریب شخصیت‌های کلیدی و بارز طرف مقابل برآمده‌ایم و این اقدامات نابهنجار را به زعم خود، یک عبادت و دفاع از مقدسات دین اسلام می‌پنداریم. غافل از اینکه اتحاد بین گروه‌های خدا محور، اصلی انکار ناپذیر است که الله آن به ما امر فرموده: 

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿آل‌عمران: ١٠٣﴾

 «و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.» 

 و هم چنین دستورات مکرری در رفع نزاع‌ها و کشمکش‌ها برای ما صادر نموده‌است. بر گردیم به سؤال اصلی، عامل اساسی و ریشه‌ای در این میدان چه چیزهایی می‌تواند باشد؟ 

 عوامل چنان که اشاره شده مختلف هستند که به طور کلی به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم می‌ گردند: 

۱-عوامل درونی: 

 با مطالعه و تدبر در آیات با موضوع انسان، به این نتیجه می‌رسیم که خداوند بهتر از هر کسی نسبت به ما شناخت دارد. او خالق کل کائنات از جمله ما انسان‌هاست. و به تمام زوایای شخصیتی ما آگاه است. جالب این است که اکثر آیات به طور عام اشاره به جنبه‌های منفی شخصیت انسان دارد. انسان موجودی مختار در انتخاب بین خیر و شر است، پس چنین موجودی به طور عمومی مستعد هر گونه صفات و ویژگی منفی است مگر آنکه جنبه‌ی معنوی و روحی او رشد کند و تربیت همه جانبه صورت گیرد تا به کمال انسانیت دست یابد. 

۲. عوامل بیرونی: 

 تمام عوامل مکانی و زمانی و موقعیتی می‌توانند به عنوان عوامل خارجی بر فرد یا گروه، تأثیر مثبت یا منفی بگذارند. در نظر بگیریم دانه‌ی گیاهی که استعداد هر گونه رشدی را دارد، می‌تواند رشد صعودی و یا رسیدن به کمال توانمندی‌اش را داشته باشد و یا برعکس. این دانه تحت شرایط بیرونی جهت دهی می‌شود. انسان نیز دقیقاً همین شرایط را دارد. عوامل بیرونی و درونی ارتباط تنگاتنگ با هم دارند. حال سؤالی که ممکن است مطرح شود این است: 

 دو و یا چند گروه مؤمن، که افراد آن‌ها از چشمه ایمان نوشیده‌اند، چرا دچار چنین بیماری کشنده‌ای می‌گردند؟ 

 فردی را در نظر بگیریم که از نظر جسمی سالم، قوی و شاداب است، چنین فردی ممکن است با ورود یک عامل بیماری‌زای مخرب به یکی از سیستم‌های حیاتی بدنش، دچار ضعف سیستم ایمنی گردد و تحت تأثیر شرایط بیرونی از لحاظ روانی نیز به افسردگی مبتلا گردد. در نتیجه روز به روز از سلامت جسم و روان او کاسته می‌شود و به فردی ضعیف، مضطرب و افسرده تبدیل می‌گردد. اگر درمان دقیق و به موقع اجرا نگردد، مرده‌ی متحرکی بیش نخواهد بود!! 

 پس عامل اساسی می‌تواند درونی باشد که با ورود کوچک‌‌ترین عامل بیماری‌زا، بدن تسلیم گردد و یا اینکه عامل اصلی ماهیت بیرونی داشته باشد ولی آن قدر قوی باشد که پس از ورود، بدن به تنهایی نتواند مقاومت کند و نیاز به نیروی کمکی از بیرون باشد. اگر دقایقی بر جریان زندگی پدر و مادر همه‌ی انسان‌ها و هم چنین بزرگ‌ترین دشمن آن‌ها و اولین برادران خود مروری داشته باشیم، فاکتورهای اساسی که می‌تواند عامل تخریب بدنه‌ی امت اسلام گردد، شناسایی می‌شوند. 

چه چیزی عامل اصلی خروج آدم و همسرش -علیهما‌السلام- از جنت شد؟ 

عامل اصلی عدم فرمان‌برداری شیطان مبنی بر سجده آدم چه بود؟ 

 عامل قتل یکی از پسران آدم چه بود؟ 

 جواب اساسی این سؤالات به ترتیب فراموشی و نسیان که باعث عصیان شد. و کبر و حسد است که عواملی آن را به‌وجود آورد. این فاکتورهای خطرناک در کمین هر انسانی، حتی افراد رشد کرده نیز می‌باشد. و به عنوان خطرناک‌ترین عوامل درونی مطرح هستند، که لازم است ‌‌‌نهایت توجه برای پیشگیری از آن‌ها را داشته باشیم. با توجه به اختیار و قدرت شیطان در زیبا جلوه دادن گناه برای انسان، از هیچ تلاشی برای جدا کردن قلوب نزدیکان و ایجاد اختلاف‌های ویران‌گر دریغ نمی‌کند، خود شیطان به عنوان خناس و سربازان حلقه‌بگوشش (از دو گروه جن و انس) قدرت وسوسه‌گری موزیانه‌ایی دارند که از مهم‌ترین عامل‌های خطرناک بیرونی محسوب می‌گردند. با این حال عوامل درونی و بیرونی مذکور، وقتی دست به دست هم دهند، قدرت عظیمی پیدا خواهند کرد که قادر به شکستن ستون فقرات امت اسلام خواهند بود! 

 متأسفانه در طول تاریخ شاهد نابهنجاری‌های درونی در بدنه‌ی امت عزیز اسلام بوده و هستیم.! قلب‌ها دردناک و چشم‌ها اشکبار از ریختن خون فرزندان بی‌گناه جامعه‌ی اسلامی گشته است. کارد به جان رسیده و همه مؤمنان مخلص از وضعیت اسف‌بار، نگران و دردمند، به دنبال راه خروجی برای نجات قربانیان هستند. هر کس هر راهی به ذهنش خطور کند، برای خروج از وضعیت اضطراری استفاده خواهد کرد. ولی درمان درد را باید از پایه شروع کرد و اقدامات پیشگیرانه درونی و برونی هم باید هماهنگ اجرا شود تا به نتیجه مطلوب رسید. جدول اقدامات پیشگیرانه و درمان درد را به عنوان الگوی پیشنهادی تنظیم نموده‌ام که یک سری اقدامات ثابتی است که برای هر ملتی کاربرد دارد و یکسری دیگر بسته به شرایط موجود درونی و برونی قابل تغییر است.